گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

اندر احوالات

سلام فرشته های مامان این هفته خبر خاصی نبود جز اینکه بردیا جون یه خورده سرما خورد که خدا رو شکر الان بهتره و گیتا جون هم طبق معمول سه روز از هفته بعد ظهرا می ره کلاس(شنبه و دوشنبه و پنجشنبه) و صبح ها هم مهد یادم رفته بود بگم بردیا جدیدا بعضی افعال رو هم یاد گرفته و به کار می بره مثل آمد مثلا می گه گیتا امد بنداز - بیا- بشین - می خوام البته می گه ماخوام و چون کلا خیلی زیاده خواهه این فعل آخری رو از همه بیشتر بکار می بره یعنی هر چه بگیم اونم به قول خودش ماخواد ​ ​ ​ ​ ...
17 آذر 1397

کودک دوست داشتنیه من

دوشنبه 5 آذر ​ ​ در خونه - موقع سوار شدن به سرویس ​ ​ در مهد روز يكشنبه هم همون طرفاي ساعت ١ با گيتا و برديا امديم حياط كه بريم پارك كه چون بابا از قبلش ماشين مي شست و هنوز كارش تموم نشده بود من و گيتا جون پياده رفتيم پارك نيلوفر نزديك خونه و بابا و برديا موندن . وقتي برگشتيم همگي رفتيم بيرون تا واسه نهار ظهر كه آش بود خريد كنيم كه جاي دوستان خالي خوشمزه شده بود البته به جاي كشك سفيد از كشك بيرجندي استفاده كرديم كه خوشمزه ترش كرد ضمنا دندون شیریه چهارمی گیتا جون هم سه شنبه یا چهارشنبه ی هفته پیش افتاد . البته که این یکی رو هم مثل دو تای قبلی خانم خودش کشید ...
7 آذر 1397

جمعه97/9/2

روز جمعه ظهر ساعتاي ١ رفتيم پارك . اول رفتيم پارك ازادگان و چون داشتن فضاي سبز رو ابياري مي كردن و برديا جون هم گير داده بود اب بازي كنه مجبور شديم يه خورده كه اونجا بوديم بريم يه پارك ديگه  عصر هم دوباره رفتيم بيرون و واسه گيتا جوني كفش گرفتيم ...
7 آذر 1397

اخر هفته

روز چهارشنبه پرستار بردیا جون موقع رفتن به مامان گفت فردا ساعت 9 تو مهد بچه هاش مراسم مولودی داره و گفت تونستین حتما بیاین منم صبح شما رو زود حاضر کردم و به سرویس گیتا جون زنگ زدم بیاد دنبالمون و ساعتای 9/5 اونجا بودیم ولی وقتی رفتیم تو دیدم وای تولد دخترش هم هست درنتیجه مجبور شدم زنگ زدم سرویس گیتا دوباره برگرده و بره کارت هدیه تهیه کنه که بنده خدا زحمتش رو کشید خانمی هم که واسه مولودی امده بود همون خانم موسوی بود که تا سال قبل مراسم مولودی ما رو هم برگزار می کرد خلاصه بعد مراسم گیتا جون رو بردم واسه واکسن با کلی دلهره که خدا رو شکر به خیر گذشت البته زمانی که واکسن زد خیلی گریه کرد ولی تا 24 ساعت مرتبا بهت استامینوفن ...
7 آذر 1397
1